در
مورد پيوند اعضا آيا بحث معاد جسمانى را مى توان توضيح داد. (چون به عنوان مثال
قلب يك شخص در اختيار دو نفر است و هر دو مالك آنند)
يكى
از سؤالات و اشكالات معروف در بحث معاد جسمانى همان شبهه «آكل و ماكول» است همان
چيزى كه به نحوى در سئوال طرح شده است. بحث بدين گونه است كه گاه اتفاق مى افتد كه
اجزاى بدن انسانى، جزء بدن فرد ديگرى مى شود خواه به صورت مستقيم بدين صورت كه
مثلا در زمان قحطى فردى از گوشت ديگرى تغذيه كند و يا به صورت غير مستقيم بدين
صورت كه بدن انسان به خاك سپرده شود و از آن خاك گياهى برويد و انسانى از آن گياه
بخورد و يا حيوانى آن گياه را خورده و انسان از آن حيوان تغذيه نمايد. و يا به
گونه اى كه در سئوال طرح شده است قلبى از آن دو فرد گردد. به هر حال اجزاى بدن
انسانى، جزو بدن فرد ديگرى مى شود.
حال
سئوال اين جاست كه در قيامت اين اجزاء به كدام بدن باز مى گردند؟ و جزء كدامين بدن
به حساب مى آيند؟ آيا متعلق به بدن اول اند يا متعلق به بدن دوم؟ كه در هر صورت
يكى از بدن ها به طور كامل در قيامت حاضر نشده است. و نيز اگر يكى كافر و ديگرى
مومن باشد چگونه خواهد بود؟(1) در جواب
بايد گفت كه: آنچه در روز رستاخيز محشور مى شود، نفس و بدن انسان است بعينه، به
گونه اى كه اين فرد در جهان ديگر براى آشنايانش به روشنى قابل شناسايى است، و هر
كسى او را ببيند به آسانى مى تواند بگويد اين همان فردى است كه در دنيا او را مى
شناخته است. چرا كه ملاك حقيقت و تشخص انسان نفس اوست و بدن از آن جهت كه بدن است،
جزء به واسطه نفس تشخص نمى يابد.

به ديگر سخن، مى توان گفت صرف نظر از تعلق نفس به
بدن، بدن داراى ذات و حقيقت نيست و از تعين خاص نيز بر خودار نيست. پس وقتى اجزاء
بدن انسانى جزو بدن فرد ديگرى قرار گرفت به شخصيت انسانى او آسيبى نمى رسد و او را
در روز محشر با بدنى كه توسط نفس او تشخص و تعين يافته است محشورمى شود، گر چه
اجزاء آن تغيير و تحول يافته باشد.(2) تقرير
ديگر در اين باره چنين است كه با توجه به اين كه «ماده و انرژى در عالم ثابت است
يعنى نه از بين مى رود و نه بوجود مى آيد بلكه تنها از صورتى به صورت ديگر در مى
آيد». مثلا اگر مايع اند به گاز تبديل مى شوند و يا ممكن است به حرارت و انرژى بدل
گردند. و نيز با توجه به اين كه هر انسانى در طول زندگى اش در اين عالم خاكى بارها
و بارها اجزاء و سلول هاى بدنش دگرگون مى شود به طورى كه انسانى را كه 10 سال پيش
ديده بوديم، اگر دوباره ببيينيم، خواهيم شناخت، و در صورتى كه مجرم باشد مجازاتش
مى كنيم و اگر فردى بخشنده و نيكو كار باشد او را مى ستاييم.
با
توجه به اين نكات، در خواهيم يافت كه آنچه در انسان مهم و اصلى است نفس اوست كه
بدنى متناسب با خود را دارد و آن را مى پذيرد و لذا در روز رستاخيز نيز اين نفس آن
بدن و اجزاء را با قدرت و فرمان خداوند خواهد داشت، و خللى در امر معاد رخ نخواهد
داد.
منابعى
براى مطالعه:
1
مكارم شيرازى، پيام قرآن، ج 5
2
دكتر غلام حسين ابراهيمى دينانى، نيايش فيلسوف
3
محمد جواد مفنيه، مسائل فلسفه اسلامى، ترجمه محمد رضا جوزى
(1)
(ر. ك: شرح منظومه، سبزوارى، ج 5، ص 345 پيام قرآن، مكارم شيرازى، ج 5، ص 340)
(2) (ر. ك: شرح منظومه، سبزوارى، ج 5، ص 348)