اخيرا
عده اى از دانشجوها دركلاس هاى عمومى با اعتراض مى گويند اگر خدا را از طريق رياضى
و فيزيك اثبات كنيد ما قبول مى كنيم يا در مورد مهدويت مى گويند بايد از طريق علوم
ديگر اثبات كنيد. آيا چنين چيزى ممكن است؟ راهنمايى ام كنيد.
در
ابتدا بايد خاطر نشان كرد كه هر علمى، موضوع و روش خاص خودش را دارد به عنوان مثال
نمى توان با قوانين رياضى و فيزيك به بررسى واقعه اى تاريخى پرداخت و از درستى و
نادرستى آن سخن گفت. همانطور كه با روش تاريخى و جامعه شناسى و پزشكى نمى توان از
درستى فيزيك نيوتن يا انيشتن و يا هندسه اقليدسى و نااقليدسى سخن گفت. البته به
خاطر گستردگى و ويژگى خاص بحث خداشناسى، بعدى ندارد كه از طريق فيزيك كه همان
اثبات خدا از طريق مخلوقاتش است از وجودش سخن بگوييم. بحث مهدويت و امام زمان نيز
از جهتى بحثى تاريخى است و از سويى هم در ارتباط با لزوم وجود منجى، مبحثى عقلى و
فلسفى است.

گفتنى
است روش علمى كه از طريق حس و تجربه به مشاهده جهان مى پردازد يكى از راه هاى
شناخت خداوند است. زيرا كه قوانين هستى و نظم حاكم بر هستى خود بهترين شاهد بر
وجود حقيقى است كه جهان را تدبير مى كند البته نبايد به روش تجربى- علمى بسنده كرد
زيرا عالم هستى ابعادى فراتر از عالم ماده و حس دارد.
براى
خداشناسى سه روش حسى، عقلى و شهودى گفته شده است و هر كس به فراخور رشته تحصيلى و
يا تجربه هاى شخصى خودش به وجود خدا پى مى برد و با پروردگارش ارتباط برقرار مى
كند به طور مثال كسى كه رياضى دان و يا فيزيك دان است و با آگاهى بر اين كه در
كنار وجود بسيط و محض «بى نهايت» هيچ وجود مستقلى معنا ندارد. زيرا اگر شريكى در
كنار بى نهايت باشد در آن صورت بى نهايت نخواهد بود. از اين طريق مى تواند توحيد
را اثبات كند.
همچنين
با مطالقه در اسرار موجود در اتم مى توان پى برد كه چنين شگفتى هايى در كوچكترين
ذرات،
نشانه
توانايى و دانايى مافوق بشر آفريننده آن است. از اين رو «ماكس بلانگ» مى گويد:
«وقتى عظمت خدا را در اتم مى بينم ناخودآگاه پيشانى بر خاك مى سايم».
دلايلى
كه براى اثبات وجود خداوند اقامه شده است، متعدد و متنوع است. اما اصل كلى در
تمامى اين دلايل اين است كه آنها به منزله تابلوهاى راهنمايى و فلشهايى هستند كه
انسان را از جهتهاى گوناگون متوجه يك امر فطرى و روشن و بديهى مىكنند، زيرا وجود
خداوندمتعال از روشنترين و واضحترين مفاهيم براى بشر است.
شايد
يكى از سادهترين اين دلايل برهان نظم باشد كه دانشمندان مسلمان و غير مسلمان به
بيانهاى مختلف بدان تمسك جستهاند. براى نمونه مىتوانيد به كتاب «توحيد استاد
شهيد مطهرى»، ص 55 98 و كتاب «اثبات وجود خدا» ويرايش «جاب» ترجمه احمد آرام و
ديگران از سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى كه به قلم برخى از دانشمندان
علوم طبيعى نگارش يافته است و كتاب كم حجم و پرفايده «علم و ايمان در گفتگو با
دانشمندان» تدوين جواد محقق از انتشارات مدرسه مراجعه كنيد.
در
كتاب اثبات وجود خدا، ص 227 230 بيانى از پرفسور ادموند كارل كور نفلد استاد و
محقق شيمى آورده شده كه پاسخ به همان مشكلى است كه دوست شما مطرح كرده است. بله
حقيقت مطلب اين است كه خداوند متعال خود را از لابلاى اتمها و نوترونها نمايانده
است، چنانچه خود را در تمام وجود آدميان نشان داده است منتها چشمى بينا مىخواهد.
از
همه بيچارهتر خفاش بود
|
|
كو
عدوى آفتاب فاش بود
|
|
|
|
راه
علم نيز، همين راه ايمان به خالقى يكتاست كه در اين باره از سوى دانشمندان غربى
كتابهاى متعددى نگارش يافته است علاوه بر اين دو كتاب مذكور، به اثبات وجود خدا
ويراستار جان كلوورمونسها ترجمه احمد آرام و... سازمان انتشارات و آموزش انقلاب
اسلامى كه به قلم برخى از برجستهترين دانشمندان غربى است و علم و ايمان در گفتگو
با دانشمندان تدوين جواد محقق انتشارات مدرسه كه كتاب كم حجم و پرفايده است و
تصوير جهان در فيزيك جديد نوشته ماكس پلانك ترجمه مرتضى صابر مخصوصا مقالات اول، ص
3 1 و هفتمصص: 156178 مراجعه شود.
از
مجموع آنچه بيان شد موارد ذيل بدست مىآيد: 1 خدا خود را معرفى كرده است و با
دلايل قطعى و يقينى معرفى كرده است. برخى از اين دلايل موجودات و مخلوقات او هستند
كه در اصطلاح قرآن به آيات آفاقى معروفند بخشى خود انسان و فطرت اوست كه به آيات
انفسى معروف هستند و بخشى دلايل عقلى است كه به دلايل فلسفى و كلامى معروفند.
2
اين دلايل همگى مبتنى بر عقل است و عقل سليم آنها را تأييد مىكند. اصولاً عقل از
اينكه جهان بدون آفريدگار آفريده شده باشد، سرباز مىزند.
3
راه علمى محض نمىتواند خداوند را به ما معرفى كند. زيرا علم تجربى با پديدههاى
جهان مادى سرو كار دارد، با عناصر طبيعى و مادى، اما ماوراء طبيعت كه خدا نيز جرء
آن است، نمىتواند معلوم علوم تجربى باشد. زيرا اين علوم در بند تجربه و آزمايش و
عناصرمحسوس و طبيعى اسير هستند و امورى كه محدود به حدود مذكور نيستند. از دايره
شمول علوم تجربى بيرونند. البته علوم تجربى غيرمستقيم به كمك عقل و دين مىآيند.
راه شناخت خداوند از طريق آفريدهها و پديدههاى طبيعى و مادى و حسى كه ما مستقيما
با آنها ارتباط داريم، راهى است كه ما را به سرعت به اصل مبدأ آفرينش مىرساند.
بنابراين علوم تجربى از سه راه ما را به خالق يكتا مىرساند.

در
رابطه با طول عمر امام زمان بايد توجه داشت كه در حوزه «ژن شناسى» اثبات شده است
كه مى توان با شيوه هايى جوانى، عمر، امراض و... را كنترل و حفظ كرد و از نظر علمى
هيچ بعدى ندارد، بسيارى از زيست شناسان معتقدند كه علل مرگ و ميرها، موانعى و يا
ابتلائات و امراض و كمبودهايى است كه براى تداوم زيست يك موجود زنده به وجود مى
آيد و اگر بشر مى توانست به اكثر يا تمامى آنان واقف شود قادر بود كه عمر حيوانات
و انسان ها را به چندين برابر افزايش دهد.
به
هر شكل تداوم و طولانى بودن عمر بشرى در اركان وجودى انسان وجود دارد و اين تنها
موانع است كه نمى گذارد سلول هاى آدمى سير تدريجى و عادى خويش را طى نمايند. اين
مسأله با نظريه هاى ژن شناسى اخير نيز مؤكد گشته است و بسيارى از ژن شناسان بر اين
باورند كه با دست كارى ها و بررسى هاى لازم در يك ژن مى توان طول عمر و دورى از
بلايا و امراض را براى بشر تضمين نمود.
با
توجه به اذعان انديشمندان حوزه علوم تجربى و زيست شناسى، مى توان به خوبى اعتقاد
به طول عمر حضرت داشت چرا كه خداوند متعال كه خالق عوالم و قوانين و سنن آن است،
به خوبى قادر خواهد بود كه علل طبيعى و مادى در وجود حضرت را به صورتى قرار دهد كه
آن وجود شريف ساليان سال زندگى كنند و هيچ نيازى به وارد كردن علل فرامادى و غير
طبيعى ندارند.
(1)
(الانعام: 73 79)
000 (2) (فصلت، 53)