سلام. خداي تو ميگه انسان رو مختار
آفريده؟ اين ديگه خيلي مسخرست!چون ما به زور به اين زندگي آورده شديم
آيا بهتر نبود تا قبل
از آمدن به اين دنيا از ما اجازه گرفته مي شد؟ اصلا من نميخوام به كمال برسم.بايد كي رو ببينم؟
سلام و عرض ادب و احترام.به حجره مجازي خوش آمديد.از سوال مهم و
جدي شما متشكرم.لطفا بعد از مطالعه پاسخ حتما نظرتون رو ثبت كنين.
1. خداوند برای كارهايي كه ميكند از كسي اجازه
نميگيرد.خدا از خود آي آمده يعني چیزی که خودش وجود و هستی مطلق است و
وابسته به غیر نیست.نيازي به اجازه ما ندارد.
ولي موجود قبل ازخلقتش در عدم است و وجودی ندارد که
از وی سوال شودکه ایا دوست داری خلق بشوی یا نه.این سوال تخصصا اشتباه است چرا که
جایگاه ما در این عالم به علت العلل مربوط است نه معلولی که هیچ استقلالی از خود
ندارد.شما ظاهرا فراموش كرده ايد كه مخلوق هستيد. مخلوق يعني موجودي كه هيچ قدرتي
ندارد هيچ اراده اي ندارد.
2.سوال کردن مشورت کردن وکسب إجازه برای کسی است که ازعلم کافی
برخوردار نیست؛در اینصورت او سوال می کند تا بداند ویا اینکه حکیم نیست در اینصورت
مشورت می کند تا باب حکمت به رویش بازشود.ولي به خاطر صفات علم و حكمت اين مفروضات
در مورد خداوند مردود است.
3.اینکه ما رسیدن یاعدم رسیدن را اراده می کنیم به معنای آن است که
از نعمت اختیار بهره مند هستیم.
من نمی خواهم به کمال برسم. .... این جمله نشأت گرفته از نیروی
اختیارماست.
من میخوام به کمال برسم.... این جمله نیز حاکی از نیروی اختیار
است.
نتيجه اينكه ،انسان موجودی مختار است یعنی به او عقل ، فکر و
اراده داده شده است. انسان در کارهای ارادی خود مانند سایر موجودات نیست که مجبور
باشد . بشر همیشه خود را در سر چهاراه هایی می بیند که هیچ گونه اجباری ندارد که
فقط یکی از آنها را انتخاب کند. سایر راه ها بر او بسته نیست. یکی از آنها به نظر
و اراده شخصی او مربوط است؛ یعنی فکر و انتخاب اوست که یک راه خاص را معین می کند.
(هرچند این اختیار مطلق نيست که نباید هم اینگونه باشد چراکه ممکن الوجود است)

بااين نكته این فرموده شما که از نیروی اختیار
برخوردار نیستیم سخنی مردود است(.البته براي طولاني نشدن پاسخ حداقل چهار استدلال
بر اختيار انسان مطرح است كه به همين نكته اكتفا ميشود)
4. این سوال شما، از اندیشه ای بر میخیزد که پیش خود فکر
میکنید، رسیدن به کمال امری صرفا تفننی است که جنبه سرگرمی دارد.ما برای چند صباحی
خوشگذرانی و احیانا سختی کشیدن به این دنیا امده ایم .هدفی از خلقت در میان نبوده
است.در حالي هدف رسیدن به همه کمالات، زیبایی ها، لذت هاست چرا كه
فاقد اين موارد هستيم.اگركسي بپرسد نميخواهم به كمال برسم چه كسي را بايد
ببينم؟گوئيم اگرشما در احوال نفس خود تأمل کنيد، بالوجدان در می یابيد که خواهان
کماليد. و این سخن که من نمی خواهم به كمال برسم نیز، از سر کمال خواهی می
زنيد.چرا كه خداوند کمال جویی را در فطرت انسان قرار داده است و او نمی تواند از
فطرت خود بگریزد.مثل اينكه آب زبان باز كند و بگويد من نمخيواهم تر باشم.آتش زبان
باز كند و بگويد من نميخواهم بسوزانم.خير ذاتي يك شي ، جزء لاينفك ان است.
5. رسیدن به کمال برای نوع إنسان ها خوشایند است وبه طورطبیعی
این انسان دنبال زیبایی ها وخوبی هاست برای همینه که بهشت هدف همه دل پاکان
وخردمندان است.
پس گرایش به فطرت ونیروی کشش درونی یه
امرطبیعیه وبرخلاف فطرته که بگیم من طالب کمال نیستم .پس بی میلی نسبت کمال
یعنی دروغ به میل باطنی درونی خودمان
6 .هرموجودی بنا بر تقسیم عقلی یا واجب است یا ممکن وقسم سومی
ندارد. ویژگی های ممکن الوجود را باهم مرور ميكنيم:
* وجود و عدم براي او یکسان است.
* برای محقق شدن نیاز به علت دارد والا هرگز از عدم به وجود گرایش
پیدا نمی کند.
* ذاتا نیازمند ومحتاج است وهیچ استقلال وجودی از خود ندارد.
ما انسان ها (ممکن الوجود)
فقیرمحض بوده وبرای بقاء وپایداری به واجب الوجود وابسته ایم به وجودی
که ذاتا مستقل وغنی است.همه ما ذاتا در فقر به سر مي بريم. بهانه تراشي ،قهر و عدم
استدلال قوي موضوعاتي نيستند كه بتوانند مخلوق بودن و عدم استقلال ما را كتمان
كنند.
7. طبق قواعد عقلي ، علت بوجود آورنده یک شیء که وجود یک شیء را
برپا می کند، به وجود آورنده آثار ونسبت های وابسته به شیء وکمال آن نیز هست. به
وسیله گرمایشی چون بخاری دقت کنید:
الف)گرمای حاصل از بخاری
ب) رابطه بین قطعات و لوازم
ج) و نظم موجود
هرسه مورد به سازنده این وسیله موبوط میشود چرا كه علت يك شي ،
علت آثار ، نسبتها و كمال او نيز هست.
خداوند ،وجودی است که همه صفات عالی و کمالیه را داراست..و جهت
امکانی در او راه ندارد.از طرف دیگر وجود همه صفات برای او ضروری یا واجب است.دقت
شود که صحبت از ضرورت است نه جبر لذا در خلقت که یکی از صفات فعل است این ضرورتِ
در خلق است که منجر به خلق میشود نه جبر.
8.اگر آمدن به زندگی دنیا بر
خلاف میل طبیعی و فطری انسان باشد، در این صورت نمیبایست مرگ و مردن برای انسانها
تلخ و ناگوار باشد؛ بلکه همه انسانها میبایست از شنیدن خبر نزدیک شدن مرگ خود
خوشحال شوند، و اندیشمندان جامعه جهانی باید مردم را به خودکشی و رها شدن از این
رنج فطری، تشویق و ترغیب کنند، در حالیکه چنین نیست.
از کجا خداوند در جهانی جلوتر از عالم مادی این مسئله را با
انسان در میان نگذاشت؛ زیرا با توجه پیمان «الست» و «عالم ذر» که در متون دینی
آمده، این احتمال مطرح است که خداوند اصل خلقت انسان را نیز با او در میان گذاشته
باشد و انسان با میل فطری و طبیعی آنرا پذیرفته باشد؛ هر چند در اثر گرفتاریهای
زندگی دنیا مانند بسیاری از امور فطری آنرا فراموش کرده است.
نتيجه:
این سوال شما مبنی بر اینکه اگرکسی نخواهد به این دنیا بیاید
باید به چه کسی مراجعه کند از اساس باطل است چراکه ما موجودات فقیری
هستیم که در عدم به سر میبردیم.هیچ نبودیم.موجودی که ممکن الوجود است وهیچ
نداردچگونه سخن ازقدرت بر انجام كاري میکند . فرزندی که هنوز به این
دنیا نیامده است چگونه این سوال را از والدینش مطالبه میکند که چرا من در مراسم
عقد شما حاضر نبودم؟ او اصلا نبوده تا بخواهد این سوال را مطرح کند.لذا درخواستش
بی مفهوم است.
سوالي كه در پايان قابل طرح است اين است كه موظفيم به جد تامل
كنيم ،بهترین انتخاب برای موجود ممکن که در فقیرمحض به سر ميبرد چه می تواند
باشد؟ ماموريت انسان چيست؟
اي لقاي تو جواب از هر
سوال مشكل از تو حل شود بي قيل
وقال
دقت كنيم كه ما انسان ها دو جور تولد داریم یکی به خاطر وجود
علت تامه است که پاي ضرورت در ميان است اما تولد دیگری نيز داریم که
تولد ثانویه نام دارد.این تولد بر خلاف تولد اول اختیاری است یعنی تولد تمام ابعاد
انسانیت يا رسیدن به کمالات انسانی است.
از اينكه با ما در ارتباط بوديد بسيار متشكرم.منتظر سوالات
بعدي شما هستيم.
موفق و سربلند باشيد