بايد اخلاقي(نه بايد ديني ) چگونه به براي كساني كه خداباورنيستند، به وجود مي آيد؟ قواعد عام اخلاقي، عقلاني هستند و حسن و قبح آنها را عقل به تنهايي مي فهمد. و چون اكثر مسائل اخلاقي فطري است و فطرت سليم آن را مي پسندد، مثلا عدالت را تمام انسان ها دوست دارند و آن را براي انسان يك كمال مي دانند و از طرفي چون در تمام انسان ها حس كمال خواهي وجود دارد لذا بالطبع عدالت جويي را نيز كمال مي دانند و برخي با اين كه شخص متديني نيستند ولي به خاطر اين حس فرد عادلي هستند . اما اخلاق، فقط به دانستن برخي قواعد اخلاقي ختم نمي شود بلكه در لايه ها و طبقات جامعه با مسائل فراوان مانند شريان حياني درجريان است. دين به عنوان پشتوانه مفهومي و اجرايي اخلاق، تكميل كننده خواهد بود. يكي از معاني روايت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم كه فرمود:« إنّـما بـُعثت لِأتمّم مكارم الاخلاق» اين است كه:« [بخشي از مكارم اخلاق و زيبايي هاي اخلاقي را شما درك مي كنيد و مي فهميد] من مبعوث شده ام تا [اين] مكارم اخلاقي را براي شما تكميل نمايم.» به عبارتي، بخش مهمي از اخلاقيات از دسترس انديشه ما دور است. به عنوان مثال، كانت مي گويد: دروغ در هر حالي بد است. بايد پرسيد: حتي اگر يك دروغ جان صدها انسان بي گناه را نجات دهد، باز هم بد است؟ سخن اين جاست كه انديشه بشري نهايتاً به جايي مي رسد قابل خدشه، مبهم و بدون پشتوانه است. اما اگر به دين مراجعه كرديم، مي بينيم كه فلسفه دين موافق اخلاق است و بخش مهمي از احكام ارزشي كه از طرف خداوند به ما رسيده، ناظربه مسائل و جزئيات اخلاقي است. پيامبر با اتصال به سرچشمه وحي الهي، اين بخش مهم را نيز براي انسان ها روشن مي نمايد و دين، تكميل كننده اخلاق است. ريشه قواعد اخلاقي در وجود و روح انسان است و او بسياري از خوب و بد ها را با وجدان خويش مي يابد اما در، يافتِ بسياري ديگر از احكام ارزشي ناتوان است و دين به عنوان يك كاتاليزور و سرعت بخش، ما را در رسيدن به قواعد اخلاقي ياري مي رساند. هدف اخلاق، آراسته شدن به ملكات شايسته و فضايل و پيراسته شدن از رذايل، براي نيل به قرب الهي است. اين مهم با اخلاق سكولار به دست نمي آيد. اخلاق بدون دين در بسياري مسائل به بن بست مي خورد. اين دين است كه مي تواند اخلاق را از بن بست بيرون بكشد و به عنوان مثال يك انسان اخلاقي نمي تواند قبول كند كه شخصي كه هزاران نفر به دست او كشته شده اند، با يك گلوله يا با طناب دار در چند لحظه كشته شده و قضيه تمام شود. خون هزاران نفر را چه كسي پاسخ خواهد داد؟ دين در اين جا راهكار دارد و زندگي را منحصر در دنياي مادي نمي داند. هم چنين يك انسان اخلاقي ممكن است از خود سؤال كند كه اخلاقي بودن براي چه؟ براي زندگي بهتر. زندگي بهتر براي چه؟ مثلاً براي آرامش بيشتر. آرامش بيشتر براي چه؟ و ... در نهايت اين اخلاق به بن بست مي رسد. دين و مذهب در اين جا حرف دارد. هدف اخلاق، رسيدن به قرب الهي است. يك سؤال بسيار مهم: اگر بدون ايمان نمي توان اخلاقي بود پس چرا برخي جوامع اروپايي وآمريكايي مذهبي نيستند اما از دروغ و نفاق و تزوير و دزدي وخيانت پرهيز مي كنند ؟ پس معلوم مي شود كه مي توان اخلاقي بود بدون اينكه متكي به ايمان و معرفت باشد شهيد مطهري مي فرمايد: اين سخن را شما زياد شنيده ايد ، خود من هم زياد شنيده ام و شايد مدتها هم به آن معتقد بودم كه چنين چيزي مي شود ،استاد شهيد در ادامه سه نوع «خود» را مطرح مي كند كه بياني به اين مضمون دارد. 1-خود شخصي انسان گاهي اوقات فقط خودش را مي بيند و از آن حيطه تجاوز نمي كند. دايره اي كشيده اند كه خودشان در داخل آن و غير خودشان همه بيرون از آن هستند همه چيز را براي خودشان مي خواهند . اين ، نوع ضعيف خود پرستي است . 2-خود خانوادگي برخي اوقات، انسان فقط خانواده خود را مي بيند و با آنان بسيار محترمانه، مهربانانه و عادلانه رفتار مي كند. اما در خارج محيط خانواده تمام صفات رذيله وجود دارد. -خود ملي3 گاهي مي بينيم كه خود توسعه پيدا كرده، خود ملي مي شود. افراد ملت در داخل خودشان مثل همان فرد در داخل خانواده اند كه نسبت به خانواده خودش راستگو است. نسبت به ملت خود امين است ، دزد نيست. در واقع براي شخص خودش دزد نيست، براي شخص خودش دروغ نمي گويد، ظلم نمي كند، يكي از سيئات اخلاقي را مرتكب نمي شود. اينكه ما مي بينيم امروز فرد نسبت به فرد ظلم نمي كند ولي ملت ها بدترين اقسام ظلم را نسبت به ملل ديگر مي كنند و اين را هم زشت نمي دانند [ ناشي از همين فكر است ]. رجال درجه اول اروپا مظالمي را كه نسبت به ملل استعمار زده مرتكب شده اند براي خودشان افتخار مي دانند همين فردي كه در داخل ملت و كشور خودش اين قدر عادل و امين است و ممكن نيست كوچك ترين خيانت و عمل ضد اخلاقي بكند، وقتي كه پاي ملتي ديگر به ميان مي آيد مي گويد اين مفاهيم معني ندارد. جمله اي از الكسيس كارل نقل مي كنند كه : در دنيا در زير پرده كلمه هاي عفت، تقوا، حق و عدالت چقدر نفع نهفته است! يعني اينها كلماتي است تو خالي... آن طوري كه بايد حقيقت ندارد، داخل آن خالي است، مثل گردو يا بادامي است كه پوست دارد ولي مغز ندارد ... رمز اين كه هر چه دنيا عالِم تر مي شود بي عقيده تر مي گردد و پايبندي اش به اصول اخلاقي كمتر مي شود، همين است كه غالباً اصول اخلاقي كه به بشر تعليم كرده اند، منطق نداشته، پشتوانه نداشته، اعتبار نداشته، پايه نداشته. .(ر.ك مجموعه آثار شهيد مطهري، ج22، ص508-509) مگر فرانسوي ها نبودند كه اعلاميه جهاني حقوق بشر را منتشر مي كردند؟ ولي اين اعلاميه در جنگ جهاني اول و دوم كجا رفت؟ در حادثه الجزاير كجا رفت؟ مگر جز اين بود كه يك ملت حق خودش را مي خواست؟ ... در تربيت ديني مفاهيم حق، عدالت، صلح، همزيستي، عفت، تقوا، معنويت، راستي، درستي و امانت، الفاظي هستند توپر و پايه و مبنا و منطق دارند ...اگر ايمان نباشد، [اخلاق] مثل اسكناسي است كه پشتوانه نداشته باشد. ابتدا ممكن است عده اي نفهمند ولي اساس و پايه ندارد.( همان ص 515) در جريان غزه، مگر اين ملت چه خواسته اي داشت. آيا دولت هاي غربي و اروپايي و برخي دولت هاي عربي تكاني خوردند؟ اخلاق آنها بر اساس منفعت خودشان است. الفاظ آنان تو خالي است و پشتوانه ندارد. اگر ايمان راستين نباشد، اخلاق پشتوانه مفهومي و اجرايي ندارد. 
و درنتيجه : اگر ايمان نباشد [اخلاق] مثل اسكناسى است كه پشتوانه نداشته باشد. ... اگر ايمان نباشد ، افراد حرف هاي بسيار زيبا و اخلاقي مي زنند اما پاي عمل كه مي رسد به خصوص زماني كه روي لجاجت بيفتند ؛خلاف حرف هايشان را عمل مي كنند.(آثاراستادشهيدمطهرى، ج22، ص515-516) كسى كه تكيه گاه اخلاق و شخصيتش غير خدا باشد، مانند اين است كه بر پرتگاه مشرف به سقوطى گام برمى دارد، هر لحظه احتمال سقوط دارد.( مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى، ج23، ص 763) اما هنگامي كه اخلاق داراي پشتوانه ايمان به خدا باشد : 1.علاوه بر ظاهر عمل ، نيت هم در ارزشمند بودن عمل تاثير دارد. در جهان امروز در ارزشگذارى به كارهاى انسان، رويه كار (ظاهر عمل) را ملاك قرار داده و آن را به نوعى ارزيابى مى كنند. مثلا هرگاه مردى در انظار عمومى به راز و نياز خدا بپردازد وبا زارى و گريه از خدا طلب پوزش نمايد ويا مرد متمكنى براى مستمندان درمانگاه و بيمارستانى بسازد عمل او را ستوده و جزء ارزشها به شمار مى رود و با انگيزه عمل او كارى ندارند و اينكه او واقعا از خوف خدا مى گريست يا انگيزه او رياكارى وجلب نظر مردم بود، و يا او بيمارستان را به انگيزه بشر دوستى و نوع پرورى و اظهار همدردى بابيچارگان ساخته است يا اينكه انگيزه هاى مادى پشت سر اين پديده به ظاهر نيك هست و مى خواهد در انتخابات شهرى و يا استانى راى مردم را بخرد و.... در حالى كه در نظام اخلاقى اسلام (اخلاقي كه پشتوان آن دين است)، نيكى و آراستگى ظاهر عمل يكى از پايه هاى ارزش است ولى تا اصل ديگرى به آن ضميمه نگردد نمى توان عمل انسان را جزء ارزشها شمرد و آن اصل ديگر عبارت است از : نيت و انگيزه پاك كه سرچشمه عمل به شمار مى رود; از اين جهت هر نوع عمل زيبا اما به انگيزه مادى شايسته ستايش نبوده و ارزش شمرده نمى شود.و نظام اخلاقى اسلام با تمام نظامات اخلاقى يونان باستان وغرب امروز در طرح اين شرط فاصله مى گيرد و عملى را كار اخلاقى مى داند كه از ايمان انسان به خدا و اخلاص وى سرچشمه بگيرد نه از هوا و هوس و.... 2. هنگامي كه ايمان و خدا پشتوانه اخلاق باشند گزاره هاي اخلاقي ضمانت اجرايي دارند و افراد بشر انگيزه بيشتري براي انجام فضائل و ترك لذائذ دارند به گونه اي كه حتي در تنهايي و خلوت هم كار نيك انجام مي دهند و يا از كار ناپسندي اجتناب مي كنند. 3. هنگامي كه ايمان و خدا پشتوانه اخلاق باشند عمل او در صورتى نام ارزش به خود مى گيرد كه با كمال آگاهى و آزادى از او سر زند مثلا اگر از روى جبر ماليات بپردازد ويا زكات مال بدهد، به بيمارن خدمت كند و ... وظيفه را انجام داده ولى كار او فعل اخلاقى نخواهد بود(رابطه اخلاق و دين،آية الله جعفر سبحانى،مجله معرفت،شماره41) شما دوست عزيز در اين زمينه مي توانيد به كتاب هاي زير مراجعه نموده از مطالب بيشتري بهره ببريد. 1- فلسفه اخلاق شهيد مطهري 2- اخلاق اسلامي ) انتشارات معارف) 3- نقد و بررسي مكاتب اخلاقي(آيت الله مصباح) 4- فلسفه اخلاق(آيت الله مصباح)
|